تاریخ : یکشنبه 94/2/6 | 5:58 عصر | نویسنده : Fateme Ta
کنار پنجره یک جفت چشم بارانی
نشسته اند به یک انتظار طولانی
نشسته اند و برای تو شعر می خوانند
تو هیچ از احساسِ من نمی دانی
بگیر از منِ عاشق هوای عشقت را
کلید را نگذارند دست زندانی!
اگر که حال مرا خواستی تصور کن
صدای نی لبکی در هوای طوفانی
اگر چه در قدمت سر به گور خواهم برد
مباد آنکه به تردید،سر بچرخانی
تو پا کشیدی و رفتی خدا به همراهت
خدا به همراهت ای دلیل ویرانی
"احسان افشاری"
.: Weblog Themes By Pichak :.